شوان سور
چند سوال در مورد مسائل و درگيريهاى اخير منطقه داريم. اول، ماهیت نیروهای متخاصم یعنی ترکیه و پ ک ک چيست و دولت ترکيه چه هدفى را از ورود به خاک کردستان عراق دنبال ميکند؟ دوم، چرا آمريکا در اينمورد ساکت است و چرا از پ کا کا حمايت ميکند؟ چرا رهبران حزب دمکرات کردستان عراق و اتحاديه ميهنى نميتوانند در اين زمينه موضع صريحى بگيرند و بالاخره پيامدهاى اين لشکر کشى ترکيه به کردستان عراق و مردم منطقه مرزى چيست؟ آيا شما تجاوز ترکيه به عراق را محکوم ميکنيد يا نه؟ با تشکر از سنندج، شوان سور.
دوست گرامى شوان سور
خيلى فشرده به نکات پاسخ ميدهم؛
١- اين رويداد، برخلاف بيشتر اظهارات تاکنونى، مسئله اى برسر شکستن مرز کردستان عراق و يا "تجاوز" يک کشور به خاک کشور ديگر نيست. اين استدلال گمراه کننده است. اين رويداد را بايد در چهارچوب اتفاقات منطقه و طرحها و مباحث مربوط به آينده عراق ارزيابى کرد. موقعيت آمريکا در عراق وخيم است. بحث تقسيم عراق به سه کشور مطرح است. دولتهاى منطقه هر کدام بنا به منافع خود ميخواهند بر روال رويدادها تاثير بگذارند. هر کدام جداگانه، و بخشا مشترکا، نگرانى هايى دارند. دولت ترکيه با پ ک ک در جنگ است. نسخه ايرانى پ ک ک يعنى "پژاک" با جمهورى اسلامى درگير است. اين نيروهاى ناسيوناليست هميشه در شکاف دولتها زيسته اند و دوره اى که روابط دولتهاى ايران و ترکيه دچار مشکل بود، جمهورى اسلامى پ ک ک را تقويت ميکرد و در ايران پايگاه داشت، امروز اما با جمهورى اسلامى درگير است. تحت حمايت مالى و نظامى آمريکاست و به آمريکا از آن بعنوان اهرم فشار به جمهورى اسلامى استفاده ميکند. همانطور که جمهورى اسلامى با تقويت نيروهاى اسلامى و سازماندهى آنها عليه آمريکا در عراق مشغول است. طرح دوم آمريکا، يعنى تقسيم عراق، بلافاصله با واکنش دولت ترکيه و جمهورى اسلامى و حتى سوريه مبنى بر تشکيل دولت کردستان در بغل گوش شان مواجه ميشود. همين موضوع روابط ترکيه و آمريکا را دچار تيرگى و بعضا معضل کرده است. از طرف ديگر ترکيه ادعاى ارضى قديمى در مناطق ترکمن نشين عراق دارد و منافع استراتژيک اقتصادى و سياسى – بويژه اگر چنين بهانه اى هم فراهم باشد- لشکر کشى به کردستان عراق را برايش در اولويت قرار ميدهد. موافقت جمهورى اسلامى با اين سياست دولت ترکيه نيز از منافع مشترک آنها و کلا سياست دولتهاى منطقه يعنى ايران و ترکيه و سوريه روى يکپارچگى اين کشورها تکيه دارد.
٢- مخالفت دولت عراق نيز روشن است. يک دولت ناتوان که خود را از هر سو در خطر ميبيند و بدون حمايت آمريکا نميتواند کارى بکند. احزاب حاکم در کردستان عراق دچار همان معضل دولت عراق اند و خود بخشى از آنند. موضع دو پهلوى طالبانى و بارزانى مبنى بر ترک مبارزه مسلحانه توسط پ ک ک و حمايت از موضع دولت ترکيه از يکسو، حمايت نظامى آمريکا از پژاک و تسليح آن از سوى ديگر، و همينطور مشکل همکارى طالبانى و بارزانى با دولت ترکيه عليه پ ک ک در ميان ناسيوناليسم کرد در منطقه، آنها را در اين بى موضعى و نمايش ناتوانى قرار داده است.
٣- ماهيت نيروهاى درگير روشن است. دولت ترکيه حکومتى مرتجع و سرکوبگر با ظرفيتهاى ناسيوناليسم افراطى و فاشيستى است. مسبب ستم ملى طولانى و سرکوب خونين مردم در کردستان است. در طرف مقابل، پ ک ک يک جريان قوم پرست و مافيائى و متکى به روشهاى تروريستى است. اين جريان ربطى به رفع ستم ملى مردم در کردستان ترکيه ندارد. ستم ملى به مردم در کردستان ترکيه بايد فورا حل شود. هرگونه تبعيض و نابرابرى براساس مليت بايد فورا ملغى شود. طرفين اين تخاصم اما بر تنور تخاصمات کور ملى ميدمند و نفرت ملى را براساس ناسيوناليسم و ناسيوناليسم تعميق ميکنند. از نظر ما طبقه کارگر و سوسياليسم در ترکيه بايد پرچم رفع ستم ملى را براساس يک سياست انسانى و آزاديخواهانه برافرازد و موانع اتحاد و همبستگى طبقه کارگر در ترکيه و منطقه را از سر راه بردارد.
۴- تهاجم ارتش ترکيه به عراق و منطقه کردستان پيامدهاى وحشتناک انسانى و مادى بر زندگى مردم در اين منطقه ببار مى آورد. ما تهاجم ارتش ترکيه به کردستان عراق و بمباران و موشک باران مردم را قويا محکوم ميکنيم. اولين نتيجه اين سياست ارتجاعى؛ آوارگى، قتل و کشتار مردم بيدفاع، صدمات مالى، ميدان دارتر شدن نيروهاى ارتجاعى، گسترش ناامنى و تروريسم و وخيم تر شدن وضعيت منطقه است. بايد مانع اين لشکرکشى و گسترش ميليتاريسم در منطقه شد.
۵- مخالفت اصولى ما با لشکر کشى و بمباران مردم بيدفاع را نبايد با مخالفت با "تجاوز" اين يا آن دولت و نيروى غير دولتى به خاک کشور ديگر يکى فرض کرد. اين دومى بنظر من موضع درستى نيست و مفروضات ناسيوناليسم چپ را در خود مستتر دارد. ما پاسبان و سازمان ملل و مدافع "تماميت ارضى" ايران و ترکيه و عراق و غيره نيستيم و براى اين مقولات يک ذره ارزش قائل نيستيم. هر روز جمهورى اسلامى به عراق به عناوين مختلف "تجاوز" ميکند. هر روز نيروهاى پ ک ک به عناوين مختلف به ايران "تجاوز" ميکنند و يا ترکيه و ارتش آن در جنگ با مخالفينش به عراق "تجاوز" ميکند. اين رويدادى است که مرتب در کشورهاى منطقه و به بهانه هاى مختلف و در سطوح مختلف اتفاق مى افتد. مسئله اساسى براى ما بعنوان کمونيست، تاثيرات منفى و بلافصل انسانى اين يورشها به زندگى مردم محرومى است که در معرض تهاجم ارتشها و بمباران و توپ باران قرار ميگيرند. اگر خود ما قادر باشيم و فرصت مناسب گير بياوريم مناطقى را به نفع مردم و با اتکا به نيروى سياسى و نظامى از چنگ اين دولتها خارج ميکنيم و قوانين و مناسبات مطلوب خود را برقرار ميکنيم.
ما نه پ ک ک، نه پژاک، نه هيچ نيروى قوم پرست و ناسيوناليستى را "نماينده و رهبر" مردم در کردستان و مناطق کرد نشين برسميت نميشناسيم. ما دولتهاى ارتجاعى حاکم را نماینده و منتخب مردم نمیدانم. ما سياستهاى منطقه اى و جهانى آمريکا را ارتجاعى و عليه اهداف بشريت متمدن و در راس آنها طبقه کارگر ميشناسيم. ما بعنوان يک طرف درگير در منطقه دنبال سياست و ترتيبات سياسى و ادارى و آلترناتيو اقتصادى و اجتماعى متفاوتى هستيم. ما براى سرنگونى اين دولتهاى ارتجاعى و اسلامى و شکست استراتژى ميليتاريسيم و تروريسم دولتى تلاش ميکنيم. با آرزوى موفقيت و سربلندى شما و دوستان.
بهزاد اخوان
ممنون ميشم اين مورد را در برنامه حزب در کميته مرکزى مطرح کنيد. اينها از نظر من نياز به بحث دارد؛ اول تغيير زبان فارسى و دوم حذف نام پدر از اوراق هويتى. سوالى هم در رابطه با چگوارا. آيا او خودش را کمونيست ميدانست و چرا اينگونه قهرمان مبارزات راديکال در جوامع ديکتاتورى شده است؟
بهزاد اخوان عزيز،
ما بحثى در برنامه حزب در باره تغيير زبان فارسى نداريم بلکه بحث برسر تغيير الفباى فارسى به لاتين است. تغيير الفباى فارسى تلاشى است براى تسهيل "پايان دادن به عقب ماندگى جامعه از صف مقدم پيشرفت علمى و صنعتى و فرهنگى در جهان امروز و براى کمک به بهره مند شدن توده مردم ايران از مواهب اين پيشرفت ها و امکان شرکت مستقيم تر و فعالانه تر آنها در حيات علمى و فرهنگى جهان معاصر، الفباى رسمى زبان فارسى بايد طى يک برنامه سنجيده به الفباى لاتين تغيير کند". در اين شماره مطلبى از منصور حکمت که با امضاى نادر حقيقيان در نشريه خط نو، فصلنامه کنوانسيون اروفارسى، شماره ١، نوامبر ١٩٩٥منتشر شده را تجديد چاپ ميکنيم. خواندن دقيق اين مطلب را براى شروع بحثى در ميان علاقه مندان به اين بحث تشويق ميکنيم. در کنار بحث تغيير الفباى فارسى به لاتين، يک هدف ديگر ما تبديل زبان انگليسى به زبان آموزشى و ادارى متداول در کشور است. لازمه اين امر تدريس زبان انگليسى از سنين پائين در مدارس و طى يک روند تدريجى است.
برنامه حزب از حذف نام پدر در اوراق هويتى سخن نميگويد. بلکه در چهارچوب موازين برابر و الغى امتيازات مردسالارانه از "لغو انتقال اتوماتيک نام خانوادگى پدر به فرزندان و واگذاشتن تعيين نام خانوادگى نوزادان به توافق و انتخاب مشترک پدر و مادر" صحبت شده است. همينطور اشاره شده که "در صورت عدم توافق، کودک نام خانوادگى مادر را بر خود خواهد داشت". مورد "حذف ستون نام پدر و مادر از شناسنامه و اسناد هويت رسمى (نظير گذرنامه، گواهينامه رانندگى و غيره"، به دادن شخصيت مستقل به شهروندان اشاره دارد. مسئله اينست که در جامعه امروز بويژه در کشورهاى موسوم به "جهان سوم" يا عقب نگهداشته شده، فرد هويت مستقل ندارد و با "پسر و دختر فلانى" و قيد مالکيت شخصيت مى يابد. اين يک وجه از کارکرد خانواده و تعريف هويت فرد و شهروند براساس روابط عشيره اى است. دليل اين امر اساسا بيحقوقى فرد و برسميت نشناسى افراد، مستقل از سن و سايز آنها، بعنوان شهروندان برابر و صاحب حق و هويت مستقل است. يک پايه ديگر اين امر سنتهاى جان سخت مردسالارانه در اين جوامع است که مکان مرد را در جايگاه برترى نسبت به زن در خانواده قرار ميدهد. تداوم همان نابرابرى پايه اى در جامعه در خانواده و قوانين و حقوق مترتب بر آن در همه سطوح. يک جامعه مدرن بايد اين مناسبات را پشت سر بگذارد و در سطوح مختلف بازتاب خود را در قوانين و فرهنگ جامعه پيدا کند. يک شرط الغى تبعيض هاى موجود و ايجاد برابرى زن و مرد در عرصه هاى مختلف زندگى اجتماعى و تبديل آن به فرهنگ جامعه، الغاى همين امتيازات است.در مورد چگوارا، او خودش را سوسياليست ميدانست و با درکى که از سوسياليسم داشت روش جنگ چريکى را براى تحقق اهدافش پيش گرفته بود. چگوارا انسانى شريف و انقلابى بود. تلقى او از سوسياليسم، تلقى پوپوليستى و راديکاليزم طبقه متوسط شهرى است که با سوسياليسم کارگرى و کمونيسم مارکس البته فاصله زيادى دارد. نسلها و جنبشهاى مختلفى در دوره هاى مختلف عنوان سوسياليسم را در متن اعتبار و اتوريته سوسياليسم بين الملل براى خود برگزيدند که اهداف اجتماعى شان با سوسياليسم و کمونيسم طبقه کارگر و مورد نظر مارکس البته تفاوت زيادى داشت. اينکه چرا او به قهرمان و يا سمبلى در کشورهاى ديکتاتور زده تبديل شده است، بيشتر به دليل سرنوشت او، نقشى که در انقلاب کوبا ايفا کرد، دوره اى که مشى چريکى رشد کرد و چگوارا سمبل و لوگوى اين خط مشى بود، و همينطور ويژگيهاى فردى او بوده است. امروز اما چگوارا نه در جنبشهائى که الگوى مشى چريکى را دنبال ميکنند – چون با عروج جنبش طبقه کارگر در همان کشورهاى آمريکاى لاتين و کشورهاى مشابه، مشى چريکى اجتماعا نقد و کنار زده شد – بلکه بيشتر در بازار و توسط سرمايه ها و تبليغات تجارى مطرح ميشود. چگوارا خوش قيافه و جذاب است و سرمايه از همين دريچه از او شمايلى ساخته است. کسى دنبال اتخاذ مشى چريکى و "گواريسم" نيست. شايد اگر خودش زنده بود اين وضعيت بشدت عصبانى اش ميکرد. پيروز باشيد.
بصیر نصيبی عزيز،
مقاله "من اگر جای تو بودم!" دريافت شد و در ستون آزاد سايت حزب منتشر شد. موفق و تندرست باشيد.
يک سوال از دوستان رهبرى حزب کمونيست کارگرى
نامه زير از ديگر شاهکارهاى منزجر کننده آقاى ايرج عبداللهى کادر يا عضو شماست. اين آخرين نامه ايشان است که من در نشريه منتشر ميکنم. اما ميخواهم موضع رسمى شما را در مورد اين اتهامات و اين نمايش وقاحت بدانم. سکوت شما راجع به اين رفتارها و اين مواضع تاسف آور است. مستقل از ما، واقعا از خود نمى پرسيد که منشا اين عفونت کلام کجاست و کدام سياستها زمينه رشد اين "شخصيتهاى سياسى" را فراهم ميکند؟ بخوانيد و قضاوت کنيد؛
ايرج عبداللهى
"حزب اتحاد نگران پائين آمدن نرخ سود بانکهائى که صاحبان اصلى آن در ايران امروز بچه هاى رفسنجانى و طبسى هستند، و مورد تحريم آمريکا قرار گرفتند شده، يا واقعا نگران انسان کارکن در ايران است!!!!!!! اين ٣٠ سالى که اين بانکها تحريم نشده بودند چه گلى برسر حال و وضع مردم زحمتکش ايران زدند که امروز بخواهند بزنند!!!!!! اسم حزبتان را بگذاريد حزب اتحاد بانکهاى سران رژيم، بر عليه تحريم آمريکا!!!!!!"
آکو
رفيق سياوش سلام. لطفا به من بگوئيد که پاسخ شما به بحثهائى که از چند طرف ميگويند حزب و خط شما اخلاقى و ژست بيخود است و اينکه داريد سازش را تبليغ ميکنيد چى هست. آيا اين يک زخم زبان است يا راهى براى زدن سياست و خط شما يا نه اصلا خط شماست. من حقيقتش نظر خودم را دارم، اين بحثها را فرصت طلبانه ميدانم. به شما هم ايراد دارم اما نظر شخص شما برايم مهم است. زنده باد کمونيسم- آکو.
رفيق آکو عزيز،
خيلى از اين ادعاها مثل وعده بورژواها در دوره بحران ميماند که قيمتش ارزان است و اهميت و جايگاهش نيز همينطور. حقيقت اينست که زدن ما بسيار سخت است، کار هر کسى نيست، در توان هر کسى هم نيست. فحش و اتهام و دروغگوئى هرچه صدايش بلند تر باشد، بايد شما نقطه قدرت خود را در پس آن ببينيد. اگر کسى پايبندى به اصول در مقابل بۍ پرنسيبى، رعايت انصاف و حرمت مخالف سياسى در مقابل جعل و ترور شخصيت، تبليغات پوک تابلويدى را در مقابل استدلال محکم کمونيستى، خط سازش و اخلاقى بنامد؛ تنها اعلام ميکند هيچى از بديهيات کمونيسم کارگرى نفهميده است. تنها اعلام ميکند اصولش کالاهائى قابل حراج اند. من به اندازه يک سر سوزن براى اين بحثها ارزش قائل نيستم و آنها را جدى نميگيرم. ما برسر اصول بنيادى و اهداف و آرمان اجتماعى کمونيستى مان با احدى سازش نميکنيم. ما از هر سو اجازه نميدهيم، منفعت جنبش مان را فداى فرقه ايسم مبتذل و اخلاقيات دلبخواهى و اصول مواج کنند. اين شناسنامه حزب ما و شناسنامه کمونيسم کارگرى است. کم نبودند و کم نخواهند بود براى اينکه خود را "بزرگ" قالب کنند، ديگران را "کوچک" شمرده اند. اين به قدمت تاريخ شاهان است. در کمونيسم اما، که اصل را بر رفتار و برخورد برابر و رعايت انصاف و حرمت انسان قرار داده است، و تنها سلاح اش استدلال و نقد صريح و مستدل است، اين روشها جائى ندارند. اطلاق فرصت طلبى شايد گوياى هسته واقعى اهداف چنين تبليغاتى نباشد. من ترجيح ميدهم همان هسته واقعى را برملا کنم و اطلاق نام مناسب را برعهده عقلا بگذارم. پاسخ من اينست که ادبيات مکتوب و تاريخ واقعى و خط مشى سياسى و پراتيک ما و بقيه، تنها محک بررسى و صحت و سقم هر ادعائى است. متاسفانه برخى متوجه نيستند که کسى که شماى نوعى را تحريف ميکند تا خود را "اثبات" کند، بدوا خود را پايمال کرده است. و کسى که بخود رحم نميکند، از من بپذيريد که به هيچ چيز پايبند نخواهد بود. اين رگه، شايد در دنياى تفکر فرقه اى و منافع زودگذر و تاکتيکى خرد، مورد تشويق قرار گيرد. اما ارزش مصرف آن تنها به اندازه شير پاستوريزه است. من قبل از اينکه راجع به آنچه ميگويند بيانديشم، راجع به دليل و ضرورتى که اينگونه سياستها را به جلو صحنه ميراند فکر ميکنم. قبل از آنکه به جايگاه هيچ و پوچ آنها فکر کنم، به ضرورت احيا و تحکيم و مسلط کردن بدون اما و اگر سنتهاى کمونيستى کارگرى و بکار بردن نقد تيز مارکسيستى در قلمروهائى که راسا تشخيص ميدهم بايد وارد شوم فکر ميکنم. بگذاريد هر کى هرچه دل تنگش ميخواهد بگويد و بنويسد. اگر اينها مرهمى بر دردى باشد، باور کنيد من آن را دريغ نميکنم. اما ما راسا تعيين ميکنيم که وارد کدام بحث شويم و چگونه وارد شويم. به شما هم توصيه ميکنم ذهنتان را مشغول سازماندهى کمونيستى کنيد. در مقابل طيف عظيم وظايفى که در مقابل ما صف کشيده اند، مکان اين جست و خيز فرقه اى تنها ميتواند ناچيز نام بگيرد. و بالاخره يک هدف طرح "بحث اخلاقى" دامن زدن به اخلاقيات دلبخواهى و مجاز کردن ادبيات مبتذل است. ما بحث اخلاقى نداريم اما بعنوان کمونيست در اين قلمرو هم منتقد اخلاقيات و فرهنگ حاکم در جامعه هستيم. کسى که جواب بحث و نقد را ندارد و به شکل مسخره اى عاجز از مسخره جلوه دادن طرف مقابل است، با طرح "بحث اخلاقى" تنها کوته فکرى خرده بورژوايى خود را لباسى عاميانه ميپوشاند. ما ياد گرفته ايم صورت ظاهر مسائل را نپذيريم. آکو عزيز، دوست دارم صريح ايرادات را هم در مورد نظريات مکتوب و شفاهى موجود ما اعلام کنى. سنت کمونيستى ما هميشه از بحث اصولى و مستدل استقبال کرده است. برايت سلامتى و سربلندى آرزو ميکنم.
ساشا و دوستان
نشريه و کتاب نامه ها برايتان ارسال شد. منبعد مرتبا نشريه براتيان ارسال ميشود. سلام گرم من را به دوستان برسانيد. موفق و پيروز باشيد.
راستجو از سنندج
با سلام آقای دانشور خسته نباشید. چند تا سوال داشتم امیدوارم در نشریه بهش پاسخ داده بشه.
١- کنگره دوم حزب حکمتیست برگزار شد از اونجائی که من انتظار داشتم شما پیامی به آن کنگره داشته باشید شاهد آن نبودم، با آنکه این مدت همه شاهد فرهنگ بالای سیاسی شما بوده ایم. لااقل من یکی این انتظار رو از شما داشتم.
٢- در آستانه برگزاری این کنگره ما شاهد حملاتی از قبیل باند زحمتکشانی و ... خواندن حزب حکمتيست از جانب حزب کمونیست کارگری و کادرهای آن حزب بودیم. شما به جا اطلاعیه دادید و میشه گفت خیلی منصفانه. در حال حاضر بعد از برگزاری این کنگره حزب کمونیست کارگری داره یه جوری ته این آبروریزی رو اینجوری هم میاره که هشدار ما باعث عقب نشستن این سیاستها بود و این حزب رو از لب پرتگاه باز گردوندیم. میخوام اینو از شما بپرسم که ارزیابی شما چیه از این کنگره؟
٣- کنگره مخفی اشکالش چیه و حزب اتحاد امکانش هست فردا روزی کنگره مخفی داشته باشه. ممنونم اگه به این سوالات پاسخ بدین. راستجو از سنندج
رفيق راستجو عزيز،
در مورد سوال اول و سوم شما، ما در نشريه شماره ١۶، ستون هيت دائر به اين موضوع پرداختيم. رفيق على جوادى از جمله در اين مورد نوشت؛
"هر حزب سیاسی مجاز است که علی الاصول به هر شکلی که میخواهد کنگره خود را، بصورت علنی و یا غیر علنی، برگزار کند. این یک اصل اساسی است. اما تحزب کمونیسم کارگری به همت منصور حکمت تلاش کرده است که خود را در دسترس جامعه قرار دهد. از کمونیسم کارگری "شیطان زدایی" کند. به تحزب کمونیسم کارگری در حد مقدور "شفافیت" ببخشد. در دسترس بودن، شفاف بودن مکانیسم های تصمیم گیری، و پاسخگو بودن از نظر ما از ویژگی های یک حزب مدرن سیاسی مارکسیستی است. بدون تردید حزب حکمتیست دچار اختلافات عدیده درونی است. مباحٽ تعیین کننده ای بر سر استراتژی سیاسی و سازمانی در این حزب در جریان است. تصمیم رهبری این حزب مبنی بر کنگره یک هفته ای غیر علنی واکنشی به این موقعیت ویژه حزب است. آیا این واکنش ضروری و مناسب است؟ اطلاعات عمومی ما اجازه قضاوت نهایی در این زمینه را نمیدهد. استدلالات ارائه شده نشاندهنده پرداختن به واقعیت مسائل و معضلات درونی این حزب نیست. اما مساله مهمتر از کنگره علنی و یا غیر علنی، مستقل از استدلالات و توجیهات، مساله استراتژی سیاسی و سازمانی این حزب است. حزب حکمتیست کنگره مهمی در پیش دارد. ما مباحٽ رفقای این حزب را به دقت دنبال میکنیم. سرنوشت این حزب برای جنبش کمونیسم کارگری و ما مهم است. اینکه کدام خط مشی آینده این حزب را رقم خواهد زد؟ آیا کمونیسم کارگری منصور حکمت خط حاکم بر این حزب خواهد بود؟ آیا کنگره این حزب ملزومات پیشروی کمونیسم کارگری را درخواهد یافت؟ آیا کنگره این حزب قادر خواهد شد مواضع و سنتهای "چپ رادیکال" را که بعضا خود را در تئوری "انقلاب مرحله ای"، "دولت موقت ائتلافی"، و یا سیاستهای "شکست طلبانه" بروز میدهد، کنار بزند. باید دید! در هر صورت ما امیدواریم که این رفقا کنگره موفقی داشته باشند. اگر این کنگره علنی بود، مسلما از جانب حزب اتحاد کمونیسم کارگری افرادی در این کنگره شرکت میکردند و بر ملزومات پیروزی کمونیسم کارگری، بر پروژه اتحاد صفوف کمونیسم کارگری، مساله حزب رهبر- حزب سازمانده و مساله مرجعیت فکری – سیاسی کمونیسم کارگری، در پس تحولات حاضر در جامعه تاکید میکرد. تاکید میکنم، سیاست اصولی ما شرکت در جلسات علنی احزاب کمونیستی – کارگری است. این سیاست نقطه مقابل سیاست "بایکوت" رهبری این احزاب است".
پيام ما آرزوى موفقيت براى اين کنگره و تاکيد سياسى روى مسائل امروز پيشاروى جنبش کمونيسم کارگرى بود. پرسيده ايد آيا حزب اتحاد کمونيسم کارگرى کنگره غير علنى خواهد داشت؟ ترجيح ما اينست که کنگره هاى ما علنى باشد. اما اگر ضرورتهائى اين امر را ايجاب کند و رهبرى حزب در اينمورد چنين تصميمى بگيرد، جلسات غير علنى حق هر حزبى است. تاکيد ما اينست که استثناها به قاعده در سنت سياسى ما تبديل نشود و اين سنت پيشرو تحت عنوان "فرماليسم نمايشى" به کنارى زده نشود. در مورد موضعگيرى ما در مقابل اطلاعيه حزب کمونيست کارگرى اين يک احساس مسئوليت سياسى در قبال جنبش کمونيسم کارگرى و دفاع از پرنسيپهايمان بود. اگر اين مسئله در مورد حزب کمونيست کارگرى هم اتفاق افتاده بود، ما موضعمان همين بود. اين امر مستقل از اختلاف نظر سياسى ما با خط رسمى دو حزب معنا دارد.
پرسيده ايد که ارزيابى شما در مورد کنگره دوم چيست؟ من اينجا نظر شخصى ام را بيان ميکنم؛ تاکنون چند پيام منتشر شده است که مستقل از يک فرمولبندى نادقيق در مورد "ماجراجوئى و لاقيدى جمهورى اسلامى"، از استراتژى "قوم پرستانه"!؟ خبرى نيست. بيانيه اخير در مورد خطر جنگ و احساس مسئوليت در قبال سرنوشت جامعه و تلاش براى متعهد کردن نيروهاى اپوزيسيون، از نظر من سياست درستى است و بحث قديمى کمونيسم کارگرى بوده است. در مورد آنچه در کنگره گذشته من تنها ميتوانم به اطلاعيه پايانى، اسناد اخير و شنيده هاى شفاهى اتکا کنم. آخر هفته گذشته، به يکى از جلسات علنى در مورد کنگره رفتم و به سخنرانى اعضاى کميته رهبرى حزب گوش دادم. در همين حد کلى و شفاهى، آنچه من دستگيرم شد اينبود که اين کنگره تلاش کرده است مخالفتها را در قطبهاى مختلف به هم نزديک کند. روى تحزب با نگرش خودشان تاکيد کردند و تعهد دادند که حزب را آماده وظايفش براساس تحليل و ارزيابى شان از اوضاع کنند. در مورد گارد آزادى بحث طولانى تر داشتند و رکن اساسى فعاليتشان را روى کميته هاى کمونيستى و گارد آزادى، تدقيق نگرش شان در اين زمينه ها، جوش خوردن با مبارزه اقتصادى طبقه کارگر و تمرکز ارگانها و در دسترس بودن گذاشته اند. وجود اختلاف را منکر نشدند اما روى کار براساس مصوبات حزبى توافق کردند. راههائى را پيشنهاد کردند که مخالف سياسى بتواند در سياست حزب در طى دو کنگره تاثير بگذارد. از تعدادى از مخالفين سياسى براى شرکت در کنگره دعوت کردند تا شايد بتوانند در اين مکانيزم نزديک تر شوند. بيشتر اسناد پيشا کنگره را در دستور نگذاشتند. روى اين موضوعات و تصويب اساس نامه حزب متمرکز شدند و سعى کردند آرايش شان را فشرده تر کنند. بدست دادن يک ارزيابى دقيق بدون حضور در اين جلسه و با اتکا به مصوبات که بخشا هنوز منتشر نشدند، نه کار درستى است و نه مسئولانه است. اما مجموعا – و با فرض اختلافات سياسى که ما داريم و آنها را کتبا و شفاها عنوان کرديم – تصور من اينست که اين کنگره تلاش کرده است نيرويش را براى اين وضعيت آزاد کند. آيا در اين امر و آنطور که عنوان ميکنند براى ايفاى نقش کمونيستى آمادگى و انسجام و افق مشترک و انرژى و روحيه لازم را دارند و در همين سطح موفق خواهند شد؟ در اينمورد ارزيابى تحليلى من هرچه باشد، راه دورى نبايد رفت، اين را پراتيک آنها نشان خواهد داد. ما آرزوى تلاشى و تضعيف هيچ جمع و جريانى که با هر روايتى خود را کمونيست ميداند نداريم. هر درجه پيشروى هر بخش از کمونيستهاى کارگرى، با تمام ايرادات و کمبودهائى که ميتواند بر کار آنها حاکم باشد، مايه خوشحالى ماست. برخورد مسئولانه به جنبش وسيع کمونيسم کارگرى، نقد صريح ديدگاههاى غير کمونيستى و دفاع از سنت کمونيستى منصور حکمت کار تعطيل ناپذير ماست. برايتان آرزوى موفقيت و پيروزى دارم.
رامين تيرانداز عزيز،
گزارش شما در مورد اعتراضات ديروز سه شنبه در دانشگاه علامه طباطبائۍ و دانشگاه تهران در تقابل با نيروهاى انتظامى و حراست و تحصن و اعتراض در روز چهارشنبه در دانشگاه اميرکبير دريافت شد. براى تلاش شما و دانشجويان براى رسيدن به حقوق پايه اى شان و آزادى دوستان زندانى شان آرزوى موفقيت داريم. سربلند باشيد.*